سه
شنبه, 03/09/1391 - 11:21
(ادبیات غرب
در ۱۰ دقیقه،
برتولت برشت،
شاعر عدالتجو
و آورنده تآتر
روایی در جهان
(۱۸۹۸-۱۹۵۶)
حسین
نوشآذر
حسین
نوشآذر -
زبان و شیوه
برشت در
شاعری، شعر
مدرن جهان را
تحت تأثیر
قرار داده
است، اما با
اینحال او از
طریق نمایشنامههایش
به شهرت رسید.
برشت در سالهای
دهه ۱۹۲۰
میلادی که
برلین،
پایتخت تآتر جهان
بود، با آوردن
تآتر روایی با
سویههای
برجسته
آموزشی و با
از میان
برداشتن فاصله
بین صحنه و
تماشاگر و
توهمزدایی
از او با این
قصد که بر
آگاهیاش
افزوده شود،
توانست بهراستی
انقلابی در
صحنههای
تآتر جهان بهوجود
آورد.
در
مجموعه
برنامههای
ادبیات غرب در
۱۰ دقیقه که
با هومر آغاز
شد و با فیلیپ
راث به پایان
میرسد،
امروز به
برتولت برشت،
شاعر آزادیخواه
و آورنده تآتر
روایی در جهان
میپردازیم. ایرج
زهری، از
شیفتگان برشت
و از مردان
بزرگ تآتر
ایران بود. او
چندی پیش در
غربت و در
تنهایی
درگذشت. این
برنامه به
خاطره این
دوست از دسترفته
تقدیم میشود.
فایل
صوتی با متنی
که میخوانید
تفاوت دارد.
از طریق فایل
صوتی میتوانید
پارهای از
شعر "خطاب به
آیندگان" را
با صدای برتولت
برشت بشنوید.
این متن از
مهمترین
متون ادبیات
تبعید در
آلمان است.
برشت
از نوجوانی یک
انسان معترض
بود. در طی جنگ
جهانی اول او
را که در آن
زمان در
زادگاهش آگسبورگ،
در جنوب آلمان
به دبیرستان
میرفت، از
مدرسه اخراج
کردند، آن هم
به این دلیل
که برشت
نوجوان از
خواندن اشعار
ملی و میهنی
خودداری کرده
بود. او بعدها
به عنوان
دانشجوی
پزشکی در جبهه
جنگ در
بیمارستان
صحرایی
مجروحان را
مداوا میکرد.
این تجربه و
دیدن صحنههای
بسیار
دلخراش، باعث
شد که برشت تا
پایان زندگی
با هرگونه
جنگی و به هر
بهانهای
مخالفت کند.
یکی
از اجراهای
اپرای سهپولی
بخت
با برشت بود و
در سالهای
۱۹۲۰ میلادی
که تآتر در
برلین رونق
داشت و این
شهر دوشادوش
پاریس از مهمترین
و لیبرالترین
کلانشهرهای
جهان به شمار
میرفت، در
تآتر ماکس
راینهارد
شروع بهکار
کرد. او ابتدا
نمایشنامههای
سیاسی با سویه
برجسته
آموزشی مینوشت
و بعد از مدتی
هم به شعر روی
آورد. برشت در آن
زمان عضو حزب
کمونیست
آلمان نبود،
اما هنرش را
در خدمت اهداف
برابریخواهانه
این حزب قرار
داده بود.
باید توجه داشت
که در آن زمان
فضای سیاسی
آلمان تحت
تأثیر فجایع
جنگ جهانی اول
و معاهده
ورسای در حال
دگرگونی بود و
جامعه دوقطبی
میشد. در یک
سو فاشیستها
و دستراستیها
قرار داشتد و
در سوی دیگر
سوسیال
دموکراتها و
کمونیستها.
همازینروی
یک نویسنده
آزادیخواه و
برابریطلب
مانند برشت
امکان گزینش
چندانی نداشت.
برشت
"اپرای سهپولی"
را که مهمترین
اثر او درین
دوره به شمار
میآید در اوت
۱۹۲۸ روی صحنه
برد. "اپرای سهپولی"
داستان بسیار
مهیجی دارد و
در واقع نوعی
"تریلر" است.
در این نمایش
دو مرد قوی و
تبهکار،
پیچام و مکیث به
جان هم میافتند.
مکیث دختر
پیچام را به
عقد خودش
درآورده، اما
پیچام که ازین
ازدواج راضی
نیست، رئیس پلیس
را تحت فشار
قرار میدهد و
از طریق او
کاری میکند
که مکیث،
معروف به مکی
چاقوکش به
زندان بیفتد.
تلاشهای مکی
برای فرار از
زندان به جایی
نمیرسد و
سرانجام سرش
بالای دار میرود.
با این
تمهیدات برشت
نشان میدهد
که چگونه لایههای
متضاد
اجتماعی با
یکدیگر در
ارتباطی تنگاتنگ
قرار دارند،
نقابها و
پردهها را
کنار میزند و
نشان میدهد
که چگونه
کسانی که میبایست
حافظ قانون
باشند،
تبهکارانی
بیش نیستند.
یکی
از اجراهای
دایره گچی
قفقازی
"اپرای
سهپولی"
تلفیقیست از
اپرا و نمایش.
برشت تلاش
کرده عناصر
سرگرمکننده
اپرا را در
خدمت افشاگری
یک واقعیت
اجتماعی قرار
دهد و در آن
میان از
امکانات
نمایش هم خودش
را محروم
نکرده.
با
روی کار آمدن
هیتلر، برشت
در سال ۱۹۳۳
آلمان را به
همراه همسرش
هلنه وایگل
ترک کرد. تبعید
او ۱۵ سال به
درازا کشید و
مهم ترین
آثارش: زندگی
گالیله، ننه
دلاور و دایره
گچی قفقازی را
در تبعید پدید
آورد.
برشت
در سال ۱۹۴۸
به برلین شرقی
بازگشت و همراه
با همسرش گروه
نمایش تآتر
برلین را
بنیان نهاد.
از آن پس بود
که او به
شهرتی جهانی
دست یافت و
آثارش به زبانهای
گوناگون
ترجمه شدند و
روی صحنههای
تآترهای جهان
به نمایش
درآمدند.
یکی
از اشعار برشت
که از نظر
عاطفی بسیار
تأثیرگذار
است،
"زادگاه" نام
دارد. برشت که
در آن زمان
تازه از تبعید
به کشورش
بازگشته بود،
در این شعر
ویرانههای
زادگاهش،
آگسبورگ را
وصف میکند،
به آیندگان
امید میدهد
که بر روی این
ویرانهها
شهری تازه بنا
کنند و خطاهای
آنان در گذشته
را یادآوری میکند.
در
یکی از سالهایی
که در
بیمارستان
روانتنی در
آلمان کار میکردم،
با روانکاوی
آشنا شدم که
از اشعار برشت
برای تسکین
درد بیماران
استفاده میکرد.
به چشم دیدم
مردی که به
فرزندخواندهاش
تجاوز کرده
بود و اکنون
از درد پا رنج
میبرد،
چگونه با
شنیدن
"زادگاه"
برشت اشک از
چشمانش جاری
شد. شعر برشت
در بین آلمانیزبانها
تا این حد
تأثیرگذار
است و البته
بسیار طبیعیست
که در زبانهای
دیگر از جمله
به فارسی از
این
تأثیرگذاری عاطفی
کاسته شود.
شعر
"خطاب به
آیندگان" اثر
جاودانه
برتولت برشت
دایره
گچی قفقازی هم
از سویههای
آموزشی و حتی
خانوادهدرمانی
برخوردار است.
برشت این
نمایشنامه را یک
سال پیش از
پایان جنگ در
دانمارک
نوشته است و
مهمترین
درونمایه آن
"عدالت" در
مفهوم استیفای
حق است.
پادشاه را
سرنگون کردهاند،
فرماندار را
هم اعدام کردهاند.
زن خدمتکاری
به نام گروشه
به عقد سربازی
به نام سیمون
درمیآید و
فرزند
فرماندار را
که یتیم
مانده، به فرزندخواندگی
قبول میکند.
پس از پایان
جنگ زن
فرماندار به
طمع میراث
همسر، فرزندش
را طلب میکند
و کار به
محکمه میکشد.
قاضی دایرهای
گچی به دور
کودک میکشد و
از دو زن که هر
یک ادعای
مادری دارند،
میخواهد که
دست کودک را
بگیرند و به
سوی خود بکشند.
هر کس که
بتواند کودک
را از چنگ
دیگری به درآورد،
کودک از آن
اوست. طبعاً
مادری که کودک
را پروارنده و
به او دلبستگی
دارد، دلش نمیآید
فرزندش ازین
کشاکش رنج
ببرد، دست
کودک را رها
میکند و قاضی
پی میبرد که
مادر واقعی
کودک کسی نیست
جز همان زن خدمتکار.
برشت
در این
نمایشنامه
موضوع تصاحب
هستی از روی
طمع و زیادهخواهی
را مطرح میکند،
اشرافیت را به
خودخواهی
محکوم میکند،
مالکیت را نفی
میکند و
تعریفی
دگرگونه از
عدالت بهدست
میدهد.
یکی
از مهمترین
ویژگیهای
تآتر روایی،
بیگانهسازیست.
برشت موفق شد
با بیگانهسازی
کاری کند که
تماشاگر با
آدمهای صحنه
همذاتپنداری
نکند و نگاه و
درک انتقادی
خود را نسبت
به کنش آنها
از دست ندهد و
به یک معنا
تحمیق نشود.
آنها که
همذاتپنداری
را یکی از
ملزومات یک
اثر ادبی میدانند،
از این نکته
غافل ماندهاند
که همذاتپنداری
با شخصیتها
به هیچوجه
ملاک مطمئنی
برای ارزشگذاری
ادبی نیست.
هدف برشت این
بود که
تماشاگر و
خواننده را به
اندیشه و تأمل
درباره سیاست
و جامعه
وادارد، با
این امید که
اثر ادبی و
تآتر نیز
بتواند منشأ
دگرگونیهای
سیاسی شود.
از
برتولت برشت
بیش از چهار
هزار شعر به
جای مانده
است. اشعار او
طیف گستردهای
از موضوعات را
دربرمیگیرند.
برشت هم ترانه
و تصنیف دارد
و هم اشعار بسیار
غنی با سویههای
روایی و حتی
نمایشی. من
عاشقانههای
او و شعر
زیبای "خطاب
به آیندگان" و
همچنین
همانطور که
پیشتر هم
گفته شد، شعر
تأثیرگذار
"زادگاه" و
نیز سرود
"ناکافی بودن
تلاش انسان"
را به خاطر معنای
ژرف فلسفیاش
میپسندم.
در
"خطاب به
آیندگان" که
در سال ۱۹۳۹
سروده شده و با صدای
برتولت برشت هم
موجود است،
شاعر به سلطه
فاشیسم در
امپراطوری
سوم در آلمان
اشاره میکند
و از نسلهای
آتی پوزش میخواهد
که برای
سرنگونی چنین
حکومت جباری
او و یارانش
ناگزیر بودند
به خشونت روی
بیاورند. او
همچنین
گزارشی بهدست
میدهد از
آوارگی خودش و
یارانش در
دوران تبعید و
از نسلهای
آینده میخواهد
که هرگاه که
"انسان یار
انسان" شد،
خطاهای نسل او
را ببخشند.
سطرهای
پایانی این
شعر بهراستی
که درباره
نسلی که در
ایران انقلاب
کرد، اعتبار
دارد. اما
افسوس که تا
امروز کمتر
شاعر و
نویسنده و روشنفکر
و فعال مدنی و
سیاسی در
ایران این
شهامت را
داشته که از
گذشتهاش
برائت کند و
از جوانان به
خاطر خطاهای
ناگزیرش و
رویکردش به
خشونت در سالهای
نخست انقلاب
پوزش بخواهد.
آثار برشت به
فارسی ترجمه و
بارها منتشر
شده، اما آیا
ما واقعاً
برشت و جهان
گسترده آثار او
را درک کردهایم؟